جستجوی این وبلاگ

۱۳۸۹ آبان ۲۹, شنبه

نویسندگان "پنهان" ونوشته های امضا شده


نویسندگان "پنهان" ونوشته های امضا شده
تکرار یک سناریوی کمیک

در پی اعلام علنی اختلافات سیاسی ما اعضای حزب کمونیست ایران و کومله با "خط رهبری" در قالب چند اطلاعیه تنی چند از اعضای این "خط رهبری" مأموریت یافتند با چند نوشته فضای سیاسی که ما منتقدین کمونیست گشوده بودیم ومیخواستیم در این فضا، همانطور که در اطلاعیه ها به آن اشاره کرده ایم رفیقانه و سیاسی اختلافات خودمان را پیش ببریم، فضای سیاسی موجود را به میدان افتضاحات ولجن پراکنی علیه مخالفین در فضای مجازی تبدیل کردن. این نوشته ها که در سایتها نیز موجود و در معرض دید هر ناظرسیاسی میباشد، به طور قطع مهر تاییدی بر نظرات ما مبنی بر بی ربطی "خط رهبری" با کمونیسم و طبقه کارگر است. از سویی دیگر این بازگشایی قاموس ها و ادبیات مستهجن "خط رهبری" برای هجوم بردن به رفقای منتقد صفوف خود که پیش پای جمعی از اعضایش گذاشته مقاربت عجیبی با هجوم های صف شکن استالینیسم در قلع و قمع رفقای منتقد خود داشت اما انگار فعلا زمان حذف تشکیلاتی است و فردای هم دارد. پراتیک استالینیستی که که دهه هاست بورژواها دشمنان قسم خورده طبقه کارگر میخواهند برای بد نام کردن و خدشه دار کردن سیمای کمونیسم علیه ما بکار ببندند. پس میشود گفت این تکرار تاریخ را کمونیزم بورژوایی به اسم کمونیسم میخواهد تراژدی تلخی از آن بسازد.
تفاوتی که میشه میان این دو دوره قائل بود شکل بهره برداری و فراهم نمودن امکاناتی است که امروزه افسار گسیخته تر میتواند با پیشرفت تکنولوژی بمباران افکار عمومی و سمپاشی کردن سریع تر در شعاع و ابعاد وسیعتر در این سیستم ترور شخصیت بکار گرفته شود. اما این حالت متعارف شده دیگر بی شک قبل از نشان دادن هر کنشی از سوی طرف مقابل خنثی کننده آن بالا رفتن شعور سیاسی و تشخیص فردی و جمعی جوامع است که دیر یا زود پرده از چهره اش بر میدارد.ادبیات سیاسی این خط حاکم سعی در مسموم کردن فضای بحث سیاسی، دروغ پردازی و قلم فرسایی در حوزه تخصص خودشان همانا هتاکی است. کمک جستن از دبیرخانه کومله و استفاده از پرونده و بیوگرافی شخصی اعضا و دادن کد بجای جواب به یک نقد جدی از زاویه منافع طبقه کارگر و جنبش کمونیستی تنها گوشه هایی از نمودهای بارز بی ربطی "خط رهبری" کومله و حکا حتی در بحث سیاسی است. این ادبیات و سبک و سیاق نوشتن و بررسی مسائل تنها از یک خط و جهت سیاسی شناخته شده برمیخیزد که آدم را یاد انشقاقات و روند تکثیر سازمان زحمتکشان و انشعابات درون حزب دمکراتیها میاندازد که در اوج اختلافاتشان تا کجا پیش رفتند. البته این ادبیات اشتهایی فراتر از این حریم دارد. این همان خط سیاسی است که در دوران اختلاف سیاسی فراکسیون کمونیسم کارگری نیز در بیرون جلسات به شانتاژ و شخصیت شکنی میپرداخت و در جلسات سیاسی لالمونی میگرفت. در جلسات سیاسی هنگام طرح اختلافات هیچ جوابی در چنته نداشت و بیرون جلسات به فرمان این "خط رهبری" به انگ و برچسب زنی میپردازد و هنگام علنی شدن اختلافات تا افتادن آبها از آسیاب عزلت نشین خانه کارگرپناهی و کمونیست پناهی میشود و مئموریت توضیح "واقعیات" را با امضای اعضایش به عهده میگیرد.
این جمع از اعضاء هر چند نباید زیاد مورد موآخذه وسرزنش قرار گیرد که همچون روبوت تنها آنقدر در بیان نظراتشان آزاد هستند که آن برنامه ای که بر رویشان اجرا شده را به انجام رسانند، اما باید پرسید که برچسبهایی همچون "اینها با این مواضع کمونیست کارگری و حکمتیست" هستند به چه دلیلی بود؟ از جلسات مکرر سیاسی درون تشکیلات و ارگانی که چند سال قبل استارت آنرا زدیم صرفنظر کنیم که در مورد راست روی خط رهبری در جنبش کارگری و جنبش رهایی زنان و جنبش دانشجویی با اعضا و یکایک عضو کمیته مرکزی کومله وارد مباحث و مناقشه نظری شده ایم و از جانب منتقدین خط رهبری جوابی کوبنده گرفت. برچسبهای صلاح مازوجی در سمیناری قبل از شروع کنگره 10 حزب و کنگره 14 کومله در جواب به نقدهای رفیق حامد محمدی و نگارنده این نوشته که گویا نظرات آنها دیدگاههای منصور حکمت است و آوردن عبارات "ما نزدیک بیست سال است آنها را تدقیق " کرده ایم و همچنین برچسبهای ر.ابراهیم علیزاده در کنگره 10 حزب کمونیست ایران به شخص من از نمایندگان کنگره حزب و کومله در جواب به کدام دیدگاه مخالف این "خط رهبری" بود؟ یا شاید میخواهید تلویحا بگویید که دلیل این واکنش تیک عصبی به جامانده از بیست سال پیش است که هرازگاهی بدلیل هراس از شبح منصور حکمت و اختلالات روانی بوجود میاید؟ مگر میشود کسی هیچ نظر سیاسی نداشته باشد و برچسب سیاسی بخورد؟! آیا در ارائه گزارش سیاسی کنگره 10 حزب از تعیین دستمزد برای کارخانگی برای زنان صحبت نشد و با فاکتور آوردن از آثار انگلس نگفتم که این دیدگاه و متدولوژی مسلط براین گزارش به مارکسیسم بی ربط است؟ میشود زحمت بکشید و بگویید که این تظاهر آشکار شما که مدافع منافع طبقه کارگر هستید معلوم کنید به بالابردن دستمزد طبقه کارگر مرتبط است یا کم کردن ساعت کار؟! آیا حتی اعضای زن در این کنگره در مقابل این حکم اسلامی و بی ربط به مارکسیسم لام تا کام صحبت کردند؟ آیا جمع همیشه خاموش از اعضاء "خط رهبری" در این کنگره خوابیده بودند یا حال بخود آمده و از ترس اخراج نشدن در "شکل دیگرش"، باید فرامین رهبری را جهت گذاشتن امضا در پای نوشته هایشان را اجرا کنند؟

یکی با ادبیات جامعه شناسانه بورژوایی که پای نوشته ای را امضا کرده میگوید "منتقدین کمونیست درهیچ جلسه ای اختلافات خودشان را اعلام نکرده اند یا درخواست جلسه جهت روشن کردن نظرات سیاسی خودشان را نکرده اند". یا اینکه "اگر کسی برنامه و اساسنامه این حزب را قبول نداشته باشد چرا در درون ما باشد" و یکی دیگر میگوید: " که اینها از سازمان زحمتکشان به حکا و کومله پیوستند." بنظر میاید امضاکننده این نوشته خودش هم می داند این ادعاها مضحکه ای بیش نیست. درجواب اینها که دست و پای خودشان را گم کرده اند این جمله لنین خیلی صدق میکند که میگوید، گاها سفاهت خورده بورژوازی گل میکند و چیزی میگوید که به ضرر خودش تمام میشود. خوب اولا اگر ما گفته ایم یا اینکه نوشته ایم برنامه و اساسنامه را قبول نداریم پس حتما اختلافات خودمان را کاملا بیان کرده و همه چیز برای هردو طرف محرز است. یک بار دیگر دروغ گویی و اخلاقیات خوردبورژوایی شما مثل دم خروس بیرون زده است که میگویید شما چیزی نگفته اید دراین صورت هر ناظر آگاهی میپرسد پس چرا ادعا میکنند که در هیچ جلسه ای اختلافات خود را بیان نکرده اند و اگر چیزی نگفته اند دلیل اخراج از عضویت آنها چیست؟ یا اگر ملاک اینست تعدادی از منتقدین کمونیست از سازمان زحمتکشان به حزب و کومله پیوستند این را نمیشود دستاویز برای خروج از بن بست سیاسی "خط رهبری" علم کرد، باید پرسید چرا این به قول شما اعضای سازمان زحمتکشان که چندین سال در تشکیلات کومله در عراق بودند در ارگانهای تبلیغی مثل رادیو، تلویزیون و اینترنت... و یا مسئول سیاسی گردان بودند؟ یا اگر پیوستن از حزبی به حکا و کومله طبق همین اساسنامه جرم است چرا پیوستن صلاح مازوجی از چریکهای فدایی در بیش از بیست سال پیش تاکنون جرم نیست مگر چریکهای فدایی با سازمان زحمتکشان به لحاظ سیاسی فاصله زیادی دارد؟
چرا این اساسنامه درمورد کوبیدن گرایشات ناسیونالیست که بعد از تاسیس حزب کمونیست ایران در صفوف حکا موجود بود کارایی نداشت و تا این اواخر هم که گروهی دیگر از بازمانده گان مهتدی از این حزب بیرون رفتند به کار گرفته نمیشد اما بزعم رهبری دیگر اساسنامه فاقد اعتبار برای برخورد به این رفقا است؟
ما در اطلاعیه های منتقدین کمونیست اشاره کرده ایم که رفیق ناصر بابامیری از اعضای هیئت تحریریه منتقدین کمونیست به همین درخواست که از جانب ابراهیم علیزاده ارائه دهنده آخرین سمینار تدارک کنگره مبنی بر مکتوب کردن تفاوتها مطرح شد جواب مثبت داد.

میگویند تحمل در برابر انتقاد از کومله و حزب کمونیست ایران از زاویه منافع طبقه کارگر از جانب این "خط رهبری" سنتی جا افتاده است. قبل از هرچیز باید گفت که این کلمه "زاویه طبقه کارگر" سوپاپ اطمینان جهت فرار از هر گونه نقد به این "خط رهبری" است. یعنی در صورت علنی شدن هرگونه نقدی، منتقدین به این صورت مورد خطاب قرار خواهند گرفت که این از زاویه طبقه کارگر نیست تنها به این دلیل چون ابراهیم علیزاده حوصله انشعاب ندارد و تنها راه خفه کردن مخالفین در نطفه علاج است. اگر اقلیت بخواهد اعلام موجودیت کند این معنایش انشعاب است که در رأس همه ابراهیم علیزاده را هراسان کرده باشد؟
یکی میگوید کومله ناسیونالیست نیست و یکی دیگر از نویسندگان میگوید که کومله پاسیو نیست و بلافاصله خود را به اعتصاب عمومی در 23 اردیبهشت سال 88 و 16 مرداد 84 آویزان میکنند و از این و آن نمونه هایی دال بر ناسیونالیست بودن حکا و کومله را میجوید. به نظرم نه تنها دلیل بلکه مدرک هم موجود است. به یک معنی حکا وکومله پاسیو نیست و همین نمونه ها کافی است که عدم پاسیو بودن آن را نشان دهد و رفیق آذر هم بایستی روشنتر اشاره میکرد تا این ابهام در مورد سناریستها و نویسندگان پشت پرده به وجود نیاید. قدمت این کلمات که گفته میشود کومله "اجتماعی" است یا اینکه کومله "نفوذ" دارد و کومله "پاسیو" نیست به اندازه قدمت حزب کمونیست ایران و کومله است. اما جوابش این نیست که کومله نفوذ ندارد یا اینکه کومله اجتماعی و پاسیو نیست. مسئله به این آسانی است. کومله هم نفوذ دارد و اجتماعی است و هم اینکه پاسیو نیست. کومله نفوذ دارد به این معنی که در میان توده ای از مذهبیون و معممین و ماموستاها چون شیخ عزالدینها در شهر و روستها نفوذ داشت و یا میان بخشی از کارگران و اقشار بینابینی شهری و روستاها، بجز یک دوره مشخص که ابتدا با بحث از کنگره یک تا کنگره دو کومله شروع و متعاقبا شکلگیری مباحث حول تاسیس حکا تا اوایل دهه هفتاد( ه.ش) کومله میان کارگرانی با نفوذ است هنوز به دلیل آنکه نتوانسته اند به تشکل و آگاهی پرولتری دست یابند بعضا به زائده سیاستها و تاکیتکهای رفرمیسم بورژوای سراسری و منطقه ای تبدیل شده. اما امروز بیش از پیش در بین دکانداران و قشر خورده بورژوازی شهری. کومله پاسیو نیست اما در فکر سازمان دادن همه باهمی خورده بورژوازی، بورژوا دمکرات و همچنین متوهم کردن طبقه کارگر است. کومله بانفوذ است اما در بین گرایشات راست در بطن جامعه و متوهم کردن دکاندارانی که به قول ابراهیم علیزاده دکان یک نبش دارند و میخواهند به دونبش تبدیلش کنند. کومله میان کارگرانی با نفوذ است هنوز به دلیل آنکه نتوانسته اند به تشکل و آگاهی پرولتری دست یابند به زائده سیاستها و تاکیتکهای رفرمیسم بورژوای سراسری و منطقه ای تبدیل شده. و کومله هم همیشه و کاملا آگاهانه به منفعت گرایش راست درون جنبش کارگری سکوت سیاسی را اختیار کرده. یعنی کومله نقش کنترل و مهمیز زدن برطبقه کارگر را بخصوص ازدهه هشتاد به اینطرف تا حدود زیادی با موفقیت انجام داده. و میرود تا در بخش سراسری توسط حکا نیز هم این کار را در اولویت فعالیت خود قرار دهد. بی جهت نیست رفیق صلاح مازوجی در سمینار تدارک کنگره با اعضای خارج کشور حکا تاکید میکند که حکا "باید تلاش کند تا ابتکار رهبری رفرمیسم درون جنبش کارگری را بعهد بگیرد".
ر. آذر ماجدی یا هرکس دیگری که پاسیفیسم کومله را اینطور میفهمد در بهترین حالت یک اشتباه معرفتی بنظر میاید، و در بدترین حالت از رهبری حکا و کومله هنوز انتظار دارد که در برابر طبقه کارگر نباید پاسیو باشند.

در جایی دیگر از یکی از این نوشته ها که اعضای خاموش امضا کرده اند چیز جالبی نوشته شده است که خالی از لطف نخواهد بود در چند سطری به آن هم بپردازیم در این نوشته امده است که "علاوه بر این از لحاظ مالی هم هر امکانی که احتیاج داشته اند از جمله پول نقدی برای چند ماه نیز به آنان داده شده است" طبق ادعای یکی دیگر از نویسندگان پنهان قرار بود از این سه نفر منتقدین کمونیست دو نفر در خارج کشور و یکی دیگر زمانیکه اسمش پای نوشته منتقدین آمده که در راه سفر به خارج کشور و احتمالا یونان بوده باشد یا شاید هم بدون هماهنگی این دو نویسنده پنهان به چیزی اشاره میکنند که ما از آن خبر نداریم. به هر رو هیچ یک از منتقدین کمونیست هیچ پولی از کسی دریافت نکرده اند و این تنها همان جلد انسانیت کمونیستی است که برای معماری ناشیانه افکار عمومی به کاربسته اند.
حزب ابزار طبقه کارگر برای پیشبرد امرمبارزه طبقاتی و آشتی ناپذیر با نظام سرمایه داری است اما در حکا و کومله اعضا ابزار دست "خط رهبری" جهت پیشبرد وظیفه خطیر شخصی خود میباشند که حتی از امضای آنها در پای این نوشته ها نیز از آن استفاده میکنند به این خاطر اگر در این هزیان گوییها چیزی از دستشان دررفت به حساب این اعضای خاموش نوشته شود. به این دو خط از یکی از این نوشته ها توجه کنید که این "درافزوده" به کجای مارکسیسم مرتبط است. از یکطرف در این نوشته نویسندهای "پنهان" ما میگویند که "اولا جدایی در هر حزب و جریانی یک امر عادی و طبیعی است و روند تغییر اندیشه و باورهای انسانها هم ناشی از محیطی است که تفکر آنان را شکل می دهد" و از طرفی دیگر مقداری پایینتر این نویسنده شجاع که برای پیشبرد "مبارزه با نظام سرمایه" از امضای اعضایش مایه میگذارد و قیمت پرداخت میکند و "نفوذ خط رهبری" را در نه تنها کردستان که در سطح سراسری البته هم معلوم نکرده که سراسر ایران یا جهان و هم اینکه معلوم نکرده که این نفوذ در کدام قشر یا طبقه است که به رخ دیگران میکشد "درافزوده ای" دیگر به مارکسیسم دارد و میگوید که "اما فراموش نکنید که سرفصل ننگین انشعاب تشکیلات شکن و دشمن شادکن سال 91 هیچگاه دوباره تکرار نخواهد شد...". این دیگر به مانند تردستی میماند لطف کنید برای همه روشن کنید که بلاخره عادی است یا نمیگذارید تکرار شود؟؟!!
در نوشته ای دیگر در همان راستا در جواب به رفیق آذر ماجدی که به کتاب سوزان اشاره کرده امده است که نوشته های رفیق منصور حکمت هم برروی سایتها است و هم اینکه برنامه ای در رادیوی "خط رهبری" به نام تاریخ حکا به روایت اسناد موجود است که نوشته هایی از منصور حکمت و مهتدی خوانده میشود که این نوشته ها گویا آزاد و بدون سانسور در اختیار همه میباشد. اولا باید گفت که ما منتقدین کمونیست که طی این مدت در تشکیلات حکا و کومله بودیم شاهد سوزاندن کتاب یا نوشته ای از رفیق منصور حکمت نبوده ایم، اما خواندن آثار باارزش و مارکسیستی منصورحکمت توسط شگردهایی که ما اسم آن را فشارهای نرافزاری گذاشته بودیم را تقبیح میکردند. مثلاعضو کمیته مرکزی کومله و حکا که بحث تئوریک را به بحثهای درون قهوه خانه تشبیه میکرد و این گفته از تلویزیون کومله پخش شده است در جلسات میگفت که خواندن هرکتابی آزاد است، من خودم کتابهای خمینی را نیز خوانده ام شما هم میتوانید کتاب منصور حکمت رانیز بخوانید. یعنی در واقع به این صورت خواندن آثار منصور حکمت که سرنوشت چپ ایران را معلوم کرد آزاد بود.
زنده باد آزادی برابری حکومت کارگری
سمکونوری
November 201020

هیچ نظری موجود نیست: