جستجوی این وبلاگ

۱۳۸۹ مهر ۲۸, چهارشنبه

اطلاعیه شماره(١)

اطلاعیه شماره(١) منتقدین کمونیست به "خط رهبری" حزب کمونیست ایران و کومەله

ناصر بابامیری و سمکو نوری از اعضای هیئت تحریریه منتقدین کمونیست اطلاعيه


اطلاعیه شماره(١) ی منتقدین کمونیست به "خط رهبری" حزب کمونیست ایران و کومەله
به اطلاع عموم میرسانیم: ما جمعی از اعضاء و پیشمرگ منتقدین کمونیست (هر کدام با سوابق کار حزبی چندین ساله در ارگان های تبلیغی و ترویجی شامل: رادیوهای حزب و کومله و کومله تی وی و حوزه های انسجام سیاسی ـ تشکیلاتی و دیگر پرسنلهای حزبی) در درون تشکیلات حزب کمونیست ایران، شامل دو بخش علنی، تشکیلات خارج از کشور، و تشکیلات کردستان عراق فعالیت داریم، و کم و بیش در حد مقدورات تماسهای اینترنتی با بخش فعالین داخل کشور، و انعکاس نظرات آنها، در فاصله دو کنگره 9 و 10 حزب، تفاوتهای نظری خودمان را با "خط رهبری" بخصوص در خلال سمینارهای تدارک کنگره 10 چه در جلسات تشکیلات خارج از کشور و چه در تشکیلات کردستان حزب کمونیست ایران ـ کومله تا حدود زیادی پیش برده ایم. تا کنون تقابل نظری ـ سیاسی ما با رهبری حول این خطوط محوری بوده:
1. تبیین ما از اوضاع سیاسی ایران و منطقه و جهان
2. ترسیم چشم انداز ما برای اوضاع پیشرو و آتی
3. مبانی تاکتیکی ما در سیاستها
بدلیل اینکه اختلاف نظر و تفاوتهای دیدگاهی ما با رهبری وقت حزب کمونیست ایران و کومله تا کنون بیشتر شکل شفاهی پروسه انتقادی را در بر داشته، و بزعم رهبری جنبه "درون حزبی" دارد و همچون هر پروسه انتقادی میبایست از وجود مکانیزمهای ابراز نظر در حزب بهره بگیرد، ما را هم کمافی سابق ملزم نمود، تا هر دو طرف بگونه ای کنکرت تر ابعاد و عمق تفاوتها را که اختلاف اساسی بر سر چیست؟ شکافته باشیم. و با حفظ فضای باز سیاسی و پرنسیپها، بتوانیم صمیمانه و رفیقانه، پروسه را پیش ببریم. همین امر موجب شده، ما تا کنون از علنی نمودن آن و اعلام موجودیت همچون اقلیتی در درون تشکیلات خوداری نموده ایم. ما هم منتقدین کمونیست تا مهیا شدن سند تکمیلی مانیفست کمونیست، تا جایی که در اطلاعیه ها و مقالات بگنجد، روی جزئیات سر تیترهای عنوان شده فوق که تفاوت های استراتیژیکی و سیاسی و تاکتیکی و سبک کار کمونیستی ما با "خط رهبری" حزب و کومله را بتواند بیان کند که آنها از اهداف و استراتژی پیشین حزب کمونیست ایران بشدت فاصله گرفته اند، خم خواهیم شد. نتیجهما تلاش خواهیم کرد ضمن روشن کردن تفاوتها، یکبار دیگر مبانی استراتژیکی و نظری و سبک کار حزب کمونیست ایران را در مانیفست اقلیت عنوان کنیم، و فاصله گرفتن این خط رهبری حزب و کومله را از آن بیان نمائیم. بعبارتی تقابل ما با "رفرمیسم" و " سانتریسم" مأخُذ از دستگاه " ریزونیسم پوپولیستی" * چه در سطح جنبشی و چه در سطوح دیگر که در فاصله کنگره 9 تا 10 بیش از هر زمانی افق خط رهبری را تحت الشعاع قرار داده بیان داریم. برای ما بشیوه مکتوب بسط دادن این پروسه که حقانیت سیر منطقی حزب کمونیست ایران و انشکاف آن نزد این رهبری بشکلی تدریجی دارد رنگ میبازد، طبیعتا نیاز به زمان دارد. اگر حتی برای این خیز "رفرمیستی" و غالب گشتن دستگاه فکری نپخته " ریزیونیسم پوپولیستی "، نه " پوپولیستی" («چون هنوز تحت پوشش مارکسیسم، میخواهد برخورد خود از زاویه انتقادآت طبقه ای دیگر به وضع موجود را طرح و احکام ناشی از انتقادات غیر کارگری خود به بورژاوزی را به طبقه کارگر به اسم مارکسیسم حقنه کند») زیاد به عقب بر نگردیم و کنگره ی 9 حزب را مبنا بگیریم، رهبری حزب و کومله برای تثبیت هر چه بیشتر این خط بیش از سه سال زمان در اختیار داشتند. تازه حداقل 3 الی 6 ماه دیگر هم زمان می برد تا این "خط رهبری" که به تصویب کنگره 10 رسیده، به شیوه مکتوب مصوبه های تکمیلی در دسترس همگان قرار بگیرد. ما هم حتی المقدور تلاشمان براینست در فاصله کنگره 10 و 11 حزب کمونیست ایران حتما بشکلی منسجم سند مانیفست حزب کمونیست ایران (اقلیت) را در معرض دید و قضاوت قرار دهیم
***در این اطلاعیه اشاره ای کوتاه به دو انشعابی که تا کنون از حزب کمونیست ایران اتفاق افتاده را ضروری دیدیم. اولی انشعاب کمونیسم کارگری و دومی سازمان زحمتکشان کردستان ایران. دو انشعاب با ماهیت های کاملا متضاد.1. کمونیسم کارگری نزدیک به دو دهه از انشعاب اول موسوم به حزب کمونیسم کارگری از حزب کمونیست ایران میگذرد. اگر کمونیسم کارگری در دوره اول حیات حزب کمونیست ایران بزعم اکثریت قریب به اتفاق این روند، مانع تراشیهای رهبری این حزب و رهبری کومله نگذاشت آنها حزب را در مسیری که میبایست یک حزب کمونیستی به هر لحاظ بپیماید( که ما هم تا حدودی بر این باور هستیم تاثیر گذاربود) پیش ببرند. اما این روند در حیات بعد از انشعاب از حزب کمونیست ایران هم نتوانستند از مرز وعده و وعیده های دو دوره متمایز بعدی تا به امروز گامی فراتر بگذارند. روز به روز بیشتر از اهدافی که برایش عزم جزم کرده بودند، فاصله گرفته. یعنی ما با سه مرحله متمایز از هم در حیات خط کمونیسم کارگری روبرو هستیم. مرحله نخست حیات سیاسی مشترک این رفقا در صفوف حکا و کومله هر چه وسیعتر و عمیق تر تمرکز نمودن روی مباحث تئوریک و سبک کار و پراتیک کمونیستی بود جهت رسیدن طبقه کارگر به قدرت سیاسی و از آن هم فراتر وظایفی که یک حزب پرولتری در ابعاد جهانی باید عهده دار آن باشد. این عزم جزم کرده مارکسیسم انقلابی نه بشکلی اراده گریانه "ولونتاریستی" و عدم شناخت از مانع های رشد مبارزات طبقاتی، بلکه با درک و شناخت کامل از فضای حاکم استبداد و خفقان رژیم اسلامی از یکطرف تا پروسه تاریخی شناخته شده از طرف دیگر که بطور معمول در دوران رکود شرایط انقلابی، جامعه در نبود فاکتورهای از جمله یک آلترناتیو پیشرو با آن روبرو است. کمااینکه بنحوی بورژوازی ایران هم در مماشات با دولت و حاکمیت سیاسی جمهوری اسلامی، اقشار بینابینی را که منافعشان چنین اقتضا میکرد بمثابه سیاهی لشکر کنار خود ابقاء نماید تا بزعم خود منافع حقیرشان را برای یک دوره حتی نه چندان طولانی حفظ نماید، به تمکین وجود دولت وادارد. برای کمونیستها هم بسط پروسه نقد و کوبیدن از زاوایه منافع پرولتری و به جنگ بورژوازی رفتن ضرورتی تاریخی بود از دل این اوضاع و شرایط حاکم ناشی میشد. انباشت سرمایه برای بورژوازی ایران هم که به قیمت بهرکشی بیشتر از گرده طبقه کارگر استوار است . پس بورژوازی تاریخا این تجربه را بخوبی می شناسد که همین طبقه هم می تواند بزرگترین خطر برای بزیر کشیدن سیادتش باشد. پس دولت بشکلی افسار گسیخته با ابزارهای حدادی شده سرکوب: زندان و شکنجه و اعدام، توانست برای از سر گزراندن این خطر که متوجه منافع و بقای هر دو شده، وارد عمل شود. بعبارتی دیگر «اعمال قوانين يکسان در بين اقشار مختلف بورژوازى براى رقابت، و قدرت دولتى شرط انباشت سرمايه براى بورژوازى مى باشد. نظارت بر ملزومات سياسى انباشت سرمايه مستلزم وجود دولت است». پس با علم به اینکه هدف فوتی و فوری کمونیستها: متشکل نمودن طبقه کارگر بشکل یک طبقه واحد اجتماعی، سرنگونی سیادت بوروازی، توسط پرولیتاریا جهت کسب قدرت سیاسی است. انکشاف این پروسه با شناخت عملکرد این نظام و پایه های قدرت بورژوازی، نقطه ضعفایش ...و تضادهای درونی آن، گامی بلند بود که یک روند بواقع کمونیست و پیشرو در درون همین طبقه به کمک دیگر کمونیستها و سوسیالیستهای راستین در اپوزسیون، میبایست پتانسیلی بالقوه مبارزات سیاسی طبقه کارگر علیه بورژوازی و رژیم سرمایه داری اسلامی را بالفعل وارد یک فاز جنبشی و سازمانیافته تر و مسلح به آگاهی پرولتری کند، تا نقطه عزیمتی برای تحقق یک اکتبر دیگر( البته با ویژگیها و تشابهات و تفاوتهای مختص بخود در این دوره) اینبار در ایران باشد. و نقطه اتکایی برای گسترش سوسیالیسم با تاثیراتی مشابه اکتبر که میتوانست در دیگر نقاط جهان بهمراه آورد. دوره دوم که پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی و فروپاشی بلوک شرق و دیوار برلین است. مرحله سوم از اواخر دهه نود میلادی شروع میشود و با حیات به درود گفتن ر.منصور حکمت صفوف حزب کمونیسم کارگری دچار ضایعه بزرگ و تشتت شدید گردید. ما دوره اول حیات روند کمونیسم کارگری را ضمن اینکه در پروسه رشد و تکامل خود مثل هر پروسه ای دیگر بی کم و کاست نمی بینیم، اما در کل حیات این مرحله را را بسیار ارزنده و مثبت ارزیابی میکنیم. این جریان در مرحله اول واقعا به ابتکار بزرگی دست برد که جنبش کمونیستی را غنا بخشید. کاری واقعا هرکولی. به جرأت می توان گفت این توان تئوریک و شفافیت نظری و سبک کار هر گونه بیان و نگرش تقلیل گرایانه از مارکسیسم را بخوبی کوبید و افشا نمود. اما اینکه چرا این روند سیر منطقی انکشاف خود را در مراحل بعدی حیات خود تا کنون نپیمود، در مانیفست (اقلیت) نکات محوری آنرا بر میشماریم و به بحث آن خواهیم پرداخت.
2. سازمان زحمتکشان کردستان ایرانانشعاب دوم از حزب کمونیست ایران که پس از یک سلسله مباحث جدی در سطح علنی عاقبت در سال 2000 بوقوع پیوست و جریان سازمان زحمتکشان کردستان ایران نام گرفت. ماهیت آن بسیار روشن بوده، این جریان هم ماهیتا از قواعد دیگر جریانات که از کمونیسم رویگردان شده و پس از تحولات جهانی و منطقه ای و ایران به آغوش بورژوای خزید، جدا نبود. گر چه از همان آغاز مباحث این طیف به رهبری مهتدی پروژه آنها با توهم به 2 خردادیها نخ نما شد، اما روز به روز بهتر و روشنتر به مردم نشان دادند که پایه طبقاتی اشان را بکلی تغییر داده اند. حال دیگر علنا ضدیت خود را با کمونیسم به هر لحاظی برملا نموده اند. به بن بست رسیدن این جریان ناسیونالیستی بورژوازی و حزب مادرشان حزب دمکرات کردستان ایران که خود نیز چند سال بعد خوابهایی که کشورهای سرمایه داری در وعد و وعیدهای سر خرمن به امید عراقیزه و افغانستانیزه کردن ایران بهشان داده بودند، حبابی شد و ترکید، همه را دست از پا درازتر راهی کاخ های رهبریشان کرد. انعکاس مادی دیگر این به بن بست رسیدن های احزاب بورژوازی کرد و بازتاب بی ریشه بودنشان سالها بود در جامعه محک خورده بود و متعاقبا در چهارمین انشعاب از حزب دمکرات کردستان ایران را زیر نام حزب دمکرات کردستان تبلور بیشتری یافت. کما اینکه در سازمان زحمتکشان هم شاهد تکثیر جناح ایلخانیزاده و بعدا ساعد وطندوست (دنباله همان انشعاب 2000) بوده ایم که همه بازتاب واقعی بی ریشه بودن جریاناتشان در شرایط عینی جامعه است. و آمریکا و دول غربی هم بنا به ناکام ماندن سیاستهایشان در منطقه نتوانسته اند افقی جلوشان باز کنند. آخرین نشانه ضدیت احزاب و سازمانهای ناسیونالیستی با منافع توده های مردم آزادیخواه ایران و بلاخص کردستان در جریان 22 خرداد 1388 و موج سبزیها یکبار دیگرعروج کرد. تمام مواضع و مصاحبه های مکرر مهتدیها خیلی علنی در سطح میدیای بورژوازی از کانالهای ماهواره ای خود تا صدای آمریکا و بی بی سی در کوبیدن کمونیسم با اسم رمز بورژوازی "کمونیسم پروژه ای شکست خورده است" گویای کارنامه یک دهه این جریان برای شروع یک جنگ سرد دیگر از نوع ناشیانه آن علیه کمونیسم و رفتن به پا بوسی و چاکرمنشی سیاستهای پرو غربی است. تبانی این جریانات بورژوا ناسیونالیست کرد و دیگر همقطاران بورژوا ناسیونالیست اشان در دیگر مناطق ایران با موج سبزها تا حد باز گشتن به آغوش سران موج سبز پته آنها را رو آب انداخته. بنابراین بحث احزاب ناسیونالیستی هم بسته به اینکه به چه میزانی توانسته باشند میان توده های مردم توهمات به پروژه اصلاحات در رژیم را دامن بزنند، یا با سودا گریهایشان با دیگر گرایشات لیبرال زیر پای مبارزات رادیکال مردم آزاده ایران را خالی کنند، برای ما هم اهمیت می یابد که پروژه هایشان را افشا نمائیم. تا کنون پروژه ی این جریانات بشدت پوپولیستی، بدلیل هشیاری سیاسی و ارتقای آگاهی و رادیکالیزه شدن خواست و مطالبات، و با مبارزات کارگران و توده های آزاده ایران این مجالهای فرصت طلبانه بیش از پیش خاک خورده
.

ناصر بابامیری و سمکو نوری از اعضای هیئت تحریریه منتقدین کمونیست

زنده باد آزادی، برابری، حکومت کارگری 15 اکتبر 2010